سازمان دانشجویی کوثر

هنریک ورگلاند، بنده صادق الله

نوشتن پیرامون هنریک آرنولد ورگلاند (17 ژوئن 1808 – 12 ژوئیه 1845) از این جهت سخت است که به دلیل گستردگی و اهمیت و همچنین پر رمز و راز بودن بخش های مختلفی از زندگی او، هر مطلبی با هر تلاشی باز هم برای بیان ابعاد ممتاز شخصیتی او ناقص و ناچیز خواهد بود. از یک سو در تاریخ ادبیات نروژ، ورگلاند احتمالا بلندمرتبه ترین شاعر است. شعر رمانتیک و قطعات عاشقانه در قرن نوزدهم میلادی و با قریحه او به بلوغ رسید و همچنان بخشی از آموزش کلاسیک برای هر علاقمند به ادبیات نروژی است. از سوی دیگر، این عارف شوریده، در 37 سال عمر کوتاه اما با برکتی که از خداوند گرفت، به نویسنده‎ای بزرگ، تحلیلگر اجتماعی، روزنامه‌نگاری زبردست و آرشیویستی صاحب سبک تبدیل شد. کنشگر اجتماعی بسیار فعال و موثری بود و به خاطر نقش موثرش در جنبش استقلال نروژ، موضوع آموزش بزرگسالان، و همچنین کمپین کردن برای دفاع از حقوق اقلیت یهودی در تاریخ نروژ شناخته شده و به بزرگی از او یاد شده است.

در کریستیان ساند به دنیا آمد. فرزند ارشد بود و چهار خواهر و برادر داشت اما نبوغ خاص او از دوران طفولیت، تفاوتش را با همه واضح و توجهات را به سمتش کانالیزه کرده بود. پدرش از اعضای کمیته تهیه اولین قانون اساسی نروژ بود و به همین جهت او در تمام عمرش شیفته قانون اساسی و استقلال نروژ و مفاهیم ملی‌گرایانه شد. حق گو و حق طلب بود و برای حمایت از مظلومین و اقلیت‌ها از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد. در مقابله با ظلم حاکمان وقت تردیدی نداشت و اهل مسامحه یا بی تفاوتی نبود. در زمانیکه حاکم دست نشانده سوئد، جشن گرفتن 17 می، روز ملی نروژ، را ممنوع کرده بود؛ ورگلاند اولین کسی بود که با پرچم نروژ در سال 1825 به ایراد سخنرانی عمومی در روز ملی پرداخت. به این ترتیب او به پایه گذار جشن های خیابانی در روز “قانون اساسی نروژ” یا روز ملی در 17 نام گرفت. بعد از آن هنریک ورگلاند به قهرمان ملی نروژ بدل شد و تا همین امروز، یکی از رسوم پایدار هر ساله روز 17 می در اسلو گل افشانی و احترام به مزار اوست.
نگاهی به آثار فاخر منظوم او مانند “خلقت، انسان و منجی” 1830، “اولین پروانه” 1837، “اولین آغوش” 1838، “تقدیم به بهار” می 1845 (که در بستر بیماری سروده شده و خودش اعتقاد داشته آخرین شعر اوست) و “تقدیم به گل شب بویم” 1845 که جزو مهمترین آثار ادبی در نروژ و منطقه اسکاندیناوی است، تمایل شدید او به مباحث الهی و معنوی را پدیدار می‎کند. او در اشعارش به کرات از “خداوند”، “مسیح”، “منجی”، و “بهار” سخن به میان می‌آورد. ابیاتش حرارت خاصی دارند و با ترکیب ویژه ای از استعاره ها و ضرب آهنگ کلمات که در آثار شاعر دیگری در زبان نروژی نیست، آتش دلش را با مخاطب به اشتراک می‌گذارد.

هنریک ورگلاند

در همین چند سطر، از هنریک ورگلاندی گفتیم که حق‌طلب بود، قهرمان اجتماعی و فعال سیاسی و مدنی بود، طرفدار مظلومان بود و شاعری بلند آوازه و عارفی دلسوخته بود. و همه اینها بود چون “بنده راستین الله” بود. این نکته عجیب و احیانا به عمد سانسور شده در زندگی ورگلاند است که او به دین مبین اسلام بسیار دلسپرده بوده است. و این دلسپردگی و علقه به اسلام زمانی جالب تر می شود که بدانیم هنریک در خانواده و جامعه کاملا مسیحی به دنیا آمده و بزرگ شده بود و حتی فارغ التحصیل تحصیلات دینی مسیحیت برای کشیش شدن بود. در نروژ آن روز و حتی امروز، غالب جامعه علاقه ای به برجسته کردن این بخش از روحیات ورگلاند نابغه و همزمان عارف را نداشته و ندارد. اما حقیقت خود را نمایان می‌کند و در حواشی صحبت‌ها و مراودات مکتوب هنریک می‌توان عشق او به اسلام را ردیابی کرد. در یکی از چند مرتبه یادکرد مثبت او از اسلام که مستند شده، او در مباحثه ای با ویلهیم لاسن، تبارشناس و حقوقدان نروژی به دین اسلام به عنوان “مکتب دوست داشتنی” یاد کرده است. البته رقیبانی در کمین نشسته اند تا برخی یادداشت های دیگر ورگلاند را برجسته کنند و از علاقه او به یهودیت و بقیه دین‌ها شاهد مثال بیاورند. یا دیگرانی که به تحصیلات دینی او در مسیحیت اشاره کنند و او را یک روحانی مسیحی بخوانند. تردیدی نیست که ورگلاند موحدی علاقمند به همه ادیان ابراهیمی بود. اما کسانی که نمی‌خواهند او را حقیقت یافته‌ای که در اواخر عمرش مسلمان شده بود بدانند، این جمله از نامه او در بستر بیماری به پدرش را چگونه تفسیر می کنند:

“من، به مثابه یک خداباور از دنیا می روم، یک بنده صادقِ الله”.
Jeg døer som Deist, som en Allahs oprigtige Dyrker.

نابغه‌ای با ذکاوت ورگلاند، در بستر بیماری و در حالیکه با سل دست و پنجه نرم می‌کند، وصف حال خود را چون وصیت نامه ای تاریخی به پدرش در جولای 1845 نگاشته است. آیا درصدی احتمال دارد که جملاتش تصادفی یا بی حساب و کتاب بوده باشد؟ او نه برای پدرش، که برای تاریخ نوشت که بندگی صادقانه او را تا همیشه به یاد داشته باشند. و در نهایت برای یکسره کردن کار و رفع هر شبهه، کلمه “خداوند” را نه آنگونه که در غرب می خوانند، آنگونه که بندگان “الله” می خوانند، خواند تا بشریت بداند هنریک بنده صادق الله و احتمالا اولین مسلم از نژاد نروژی بوده است.

بنگر که زمین خشک است، اما آسمان بارور است
پس زمین را سیاحت کنید،
و آماده شوید برای صبح سرخِ آزادی!

و بامدادان ِ روشن ِ حقیقت
پژواک جاودانه ای از
نوای آخرین منجی ماست.
هنریک ورگلاند، مجموعه شعر خلقت، انسان و منجی

نوشته شده در: اخبار, یادداشت

ارسال دیدگاه: (0) ←

ارسال دیدگاه